قرار نیست انسانها در همه دورههای زندگیشان به یک سبک زندگی کنند، انسان قابلیت تغییر دارد و متحول میشود. تغییر یکی از تواناییهای بشر است و پیرو تغییر انسانهاست که تحول جوامع هم اتفاق میافتد. گاهی هم میتوان با شناخت جامعه در هر دوره به مفهوم رفتار شخص در آن زمان پی برد. و باید دانست رفتار هر فرد تابعی است از آنچه عواملی چون موقعیتها و جامعه برای او پدید آوردهاند.
این نکته را هم نادیده نگیریم؛ رفتارهایی که از هر کس سر میزند، باید در همان مقطع تاریخی سنجیده شود، برای مثال نمیتوان رفتار کسی را در دهه ۶۰ با رفتار حال حاضرش مقایسه کرد و از تاثیری که موقعیتهای مختلف بر واکنشهای انسان میگذارد غافل شد. شاید کسی که همین الان از عملکرد خود مطمئن است، در آینده از کارهایش پشیمان شود.
تغییره عقیده و رفتار
اما درخصوص عکسالعملی که ما به فرد تغییر یافته نشان میدهیم، عقیده من بر این است که باید دید رفتار یک فرد در همین لحظه که با ما روبهروست چطور است. و تنها نیمنگاهی به گذشتهاش – نه بیشتر – کافی است. البته منظورم این نیست که باید خوبیهای گذشته او را فراموش کنیم و نادیده بگیریم، بلکه این را در نظر داشته باشیم که فردی که روبهروی ماست تغییر یافته و باید او را بر اساس رفتار حالش پذیرفت. میزان حال افراد است.
ملاک، شعور انسانهاست
اگر شخص تغییر مثبت کرده باشد که حرفی نمیماند. اگر هم تغییر منفی کرده باشد، من ترجیح میدهم دیگر با او مراوده نداشته باشم. اما در کل مهمتر از هرچیزی برای من شعور طرف مقابل است. شعور است که فارغ از گذشته فرد مشخص میکند طرف مقابل ما قابلیت معاشرت دارد یا خیر. به هر حال ما باید کسانی را در اطراف خود داشته باشیم که باعث آرامش و راحتی ما باشند، نه اینکه در این روزها که همه درگیر مشکلاتشان هستند، او هم بخواهد دغدغهای به دغدغههایمان اضافه کند.
راه را برای بازگشت انسانها باز بگذاریم
من اساسا آدمها را بر اساس شرایطی که الان در آن هستند میسنجم، فکر میکنم رفتارهای گذشته هر فرد برای ما قابل قضاوت نیست. گاهی آدمها با یک جمله یا یک برخورد یا یک اتفاق کوچک دگرگون میشوند. من معتقدم که شرایطی که هر انسان در آن رشد یافته هم بیتاثیر نیست و صدالبته به ویژگیهای ذاتی هم باید توجه کرد.
برای مثال خواهر و برادر من هر دو فرزندان دوقلو دارند و جالب این است که اینها علاوه بر تفاوتهای ظاهری، در رفتارهایشان هم بسیار متفاوتاند. با اینکه هر دو در شرایط یکسانی تربیت شدهاند و امکانات برابری هم داشتهاند.
این شاید عینیترین چیزی بود که مرا متوجه تفاوت ذات انسان با هم کرد. چون همانطور که گفتم، ذات انسان به سمت خوبی کشش دارد. گاهی خطاها در شرایط خاصی رخ میدهد که نمیتوان از آنها غافل شد. میخواهم بگویم این را نادیده نگیریم که رفتار هر فرد معلولی است از علتهای مختلف. باید راه را برای تغییر افراد باز گذاشت، نباید با ایجاد فضای بسته فرصت خوب بودن را از آدمها گرفت.
قضاوت ممنوع
در این زمانه دوار هیچ چیز نیست که نتواند تغییر کند، همانطور که روزگار عوض میشود، انسانها هم تغییر میکنند. اما ما نمیتوانیم انسانها را قضاوت کنیم. تنها میتوانیم تصمیم بگیریم که با آدمهای اطرافمان معاشرت داشته باشیم یا نه. و اگر علت را جویا شدند، میشود دلیلش را برایشان توضیح داد. در خصوص تغییر مثبت باید بگویم به نظرم خیلی تحسینبرانگیز است که شخصی بتواند رفتارش را به سمت مثبت بودن سوق دهد.
اتفاقا به تازگی به یکی از همکارانم که از قبل او را میشناختم گفتم: «تو چقدر عوض شدی! قبلا خیلی بد بودی و الان آنقدر خوب شدی که نمیتوانم این را به تو نگویم.» ولی باز هم میگویم که هرکس مسئول رفتار خودش است و ما در جایگاهی نیستیم که بتوانیم افراد را قضاوت کنیم.
شاید یادآوری گذشته تلنگری باشد
بستگی دارد که خطاهای فرد تا چه میزانی باشد. باید دید که میتوان از رفتار گذشتهاش صرف نظر کرد یا خیر. اما بهطور نسبی میتوانم بگویم وقتی کسی به سمت خوبی تغییر میکند، باید رفتار حالش را مدنظر قرار داد، اما اگر تغییر منفی داشت، شاید یادآوری گذشته بتواند برای او تلنگری باشد تا دوباره خوب بودن را تجربه کند. در جوامعی مثل کشور ما، اساسا این که در حافظه مردم تصویر شخصیتها به چه شکل هست، اهمیت زیادی ندارد و نقشی بازی نمیکند.
چون در مکانیسم قدرت، گردش نخبگان و جابهجایی قدرت، مردم خیلی نقشی ایفا نمیکنند. بنابراین خاطره منفی مردم از یک شخص لزوما به این معنا نیست که آن چهره نمیتواند به پست و مقام بالایی دست پیدا کند. اما نکتهای که میشود مطرح کرد این است که در تجربه تاریخی ما افراد وقتی در مقام قدرت قرار گرفتند، عملکرد آنها چقدر با تصویری که مردم در حافظهشان داشتهاند، یکی از آب درآمده؟ میتوانم بگویم در مجموع چنین حالتی در تاریخ معاصر ایران کم اتفاق افتاده.
یعنی چهرههایی که سمتی پیدا کردهاند، در مجموع رفتارشان چندان مطابق با ذهنیتی نبوده که مردم از آنها داشتهاند. اما استثناهایی هم بوده. بارزترین مثالی که در تاریخ معاصر ما میتوان زد که رفتار یک مسئول بعد از رسیدن به قدرت مطابق با تصور مردم از او بوده است، چهرههایی است مثل مرحوم مصدق، آیتالله طالقانی و مرحوم بازرگان. این سه با رسیدن به قدرت همان انسانهای متساهل، انعطافپذیر و دارای سعه صدری بودند که قبل از رسیدن به قدرت.
منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-تحول جامعه پیامد تغییر انسانهاست
:: برچسبها:
شعور انسانی ,
شخصیت انسان ,
پیامد تغییر انسان ,
:: بازدید از این مطلب : 1182
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0